سلسله هخامنشی (500-330 ق . م)
در این سلسله که با شکوه ترین سلسله شاهنشاهی در تاریخ ایران و به
زمان خود در جهان بود؛سیزده پادشاه در ۲۲۹ سال حکومت کردند.
دومین گروه از آریاییهایی كه وارد ایران زمین شدند. پارسیان بودند كه
با توجه به لیاقت، كفایت، هوشمندی و توانایی بزرگ شاهانی همچون كوروش كبیر، داریوش
بزرگ و دیگر شاهان موفق به تشكیل سلسله ای گردیدند كه نامشان به تنهایی در دوران
باستان ما همچنان بر تارك تاریخ این مرز و بوم عزیز می درخشد. در سایه اقتدار این
دولت كه بنا به نیای بزرگشان هخامنش به این نام مشهورند. نیمی از دنیای باستان در
سیطره قدرت آنان قرار گرفت. و همچنین بدلیل فرهیختگی پادشاهان هخامنشی و به لطف
توجه آنان چنان آرامش، رفاه و پیشرفتی در كشور پدیدار شد كه بزودی ایران را صاحب
باشكوه ترین تمدن، غنی ترین فرهنگ و وسیع ترین مرزها نمود. اوج پیشرفت سیستم های
مختلف كشور، از لحاظ اركان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی ، نظامی و از همه
زیباتر هنری در این زمان بوده است. به گونه ای كه به جرات می توان گفت كه شكوه و
عظمتی كه آنان برای ایران، این عزیز سرزمین كهن به ارمغان آوردند، هیچ دولت دیگری
در طول تاریخ برای كشور ما رقم نزده است. روحشان جاویدان و اندیشه پاكشان گرامی.
پارسها پس از ورود به ایران مسیر حركت خود را تا نواحی جنوبی ادامه
داده و با سكنی گزیدن در این منطقه به تدریج با اقوام بومی فلات ایران كه در آن
ناحیه ساكن بودند، نظیر كاسی ها و آنزانی ها ممزوج و مخلوط شدند و رفته رفته بدلیل
بهره گیری قدرتی كه در منطقه كسب كرده بودند. موفق به تشكیل سلطنت گردیدند.
به موجب لوحه بنونید پادشاه بابل تا روی كار آمدن كوروش كبیر سه تن از
آنان به نام چا اش پش، كوروش اول و كمبوجیه یكی پس از دیگری به سلطنت رسیدند.
نیای این پادشاهان هكمنش یا هخامنش بود كه شاهان پارس نام وی را بر خاندان خویش
نهادند پس از ایجاد سلطنت توسط این شاهان رفته رفته زمینه برای تبدیل این حكومت
محلی به یك قدرت جهانی فراهم می شد. دلاوری از پارس به نام كوروش با گامهایی
استوار و نهادی مملو از آزادگی این امر خطیر را تحقق بخشید.
به قدرت رسیدن پارسیها یكی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی
تأسیس كردند كه دنیای قدیم را به استثنای دو ثلث یونان در تحت سلطه خود درآوردند و
وقتی هم منقرض شدند از صحنه تاریخ خارج نشدند بلكه در طول مدت 25 قرن متوالی،
بلندیها و پستیها را پیمودند.
۱. کوروش بزرگ:۵۵۹پ.م تا ۵۳۰پ.م(۲۹سال)
۲. کمبوجیه(پسر کوروش):۵۲۹ پ.م تا ۵۲۲پ.م(۷سال)
۳. بردیا(پسر کوروش): ۵۲۲پ.م
۴. داریوش بزرگ(دامادکوروش): ۵۲۱پ.م تا ۴۸۶پ.م (۳۵ سال)
۵. خشایارشا(پسر داریوش): ۴۸۵پ.م تا ۴۶۵پ.م (۲۰سال)
۶. اردشیر یکم(پسر خشایارشا):۴۶۴پ.م تا ۴۲۴پ.م(۴۰سال)
۷. خشایار دوم :424 پ.م
۸. وسوگدیانوس: ۴۲۴پ.م
۹. داریوش دوم(پسر اردشیر یکم): ۴۲۳پ.م تا ۴۰۵پ.م(۱۸سال)
۱۰. اردشیر دوم(پسر داریوش دوم): ۴۰۴پ.م تا ۳۵۹پ.م (۴۳سال)
۱۱. اردشیر سوم(پسر اردشیر دوم): ۳۵۸پ.م تا ۳۳۸پ.م (۲۰سال)
۱۲. آرسش(پسر اردشیر سوم): ۳۳۷ تا ۳۳۶ (۱سال)
۱۳. داریوش سوم(نوه داریوش دوم): ۳۳۵پ.م تا۳۳۰(۵سال)
كورش كبیر
كورش پسر حكمران انشان، كمبوجه اول است و مادر او ماندانا دختر آستیاگ پادشاه ماد میباشد. كورش پس از شكست مادها، در پاسارگاد شاهنشاهی پارسیها را پایهگذاری كرد سلطنت او از 559-539 قبل از میلاد است.
كمبوجیه
كمبوجیه پسر ارشد كورش بود، هرودوت مادر او را، كاسان دان دختر فَرنسپس دانسته است و در هشت سال آخر سلطنت پدر، با وی شركت و عنوان «پادشاه بابل» داشت . مقدمات لشكركشی كه در زمان كورش آغاز شده بود در دوران سلطنت كمبوجیه جامه عمل پوشید و در سال 525 ق . م مصر را تسخیر كرد. سلطنت او از 539 – 522 ق . م است.
داریوش بزرگ
داریوش بزرگ ( ۵۲۲ تا ۴۸۶ ق م)، سومین فرمانروای دولت جهانی هخامنشی بود که پس از برافکندن
فتنه گئوماته مُغ ، غاصب تاج وتخت ، با سازمان دهی استوار حکومت مرکزی بر استانهای
کشور را تحکیم کرد، سکه زد و اوزان و مقادییر را معین کرد وراه ها ساخت و بازرگانی
و کشاورزی را تشویق کرد و سپاه دائمی معروف به « جاویدان » ترتیب داد و دانش و هنر
را خریدار شد و برای ساختن جامعه ای منظم و قانونمند و هنر پذیر و مبتنی بر عدالت
اجتماعی و احترام به عقاید و فرهنگ اقوام کوشید. بعلاوه بناهای زیبا و استوار ساخت
که از همه مهمتر کاخهای شوش و تخت جمشید بودند. همچنین بزرگترین و مهم ترین کتیبه
ایران قدیم را بر سینه کوه بیستون به یادگار گذاشت. آرامگاه او در نقش رستم است.
نام او به معنی « او که خوبی را استوار می دارد» می باشد.
خشایار شا
خشایار شا پسر و جانشین داریوش بزرگ از سوی مادر نواده کوروش بزرگ بود
واز ۴۸۶ تا ۴۶۶ ق م پادشاهی کرد. بخاطر جنگ با یونانیان، که به کشور او دست اندازی
کرده بودند،مشهور شده است، اما درواقع بیش از دیگر شاهان، سازنده و هنرشناش بود.
در تخت جمشید، شوش و بابل و جایهای دیگر کاخهای زیبایی از او باقی مانده است که
بیشترشان کتیبه دارند. در آخر بدست خواجه حرمسرایش کشته شد و قتل او رابه گردن
ولیعهدش « داریوش » انداختند و پسر دیگرش اردشیر هر دوی آن افراد را کشت . آرامگاه
او در نقش رستم است . نام وی به معنی « دلیر ِشاهان » است.
اردشیریکم
اردشیریکم، پسر خشایارشا بود و از ۴۶۶ تا ۴۲۴ ق م پادشاهی کرد وبه مهربانی و پر هوشی معروف بود. از مهمترین کارهای
او ساختن بناهای مهمی در تخت جمشید و شوش بود و کتیبه های زیادی از خود به یادگار
گذاشت. آرامگاه او در نقش رستم است. نام او به معنی « کسی که به فضل اَرتَه شاهی
دارد» می باشد و «اَرتَه» در نظر ایرانیان« نظم مبتنی بر راستی » بوده است.
داریوش دوم
داریوش دوم، پسر اردشیر یکم از ۴۲۴ تا ۴۰۴ ق م پادشاهی کرد و در شوش کاخی ساخت. آرامگاه او در نقش رستم است.
اردشیر دوم
اردشیر دوم، پسر داریوش دوم، از ۴۰۴ تا ۳۰۶ ق م پادشاهی کرد و در شوش کاخی ساخت و « آپادانای» داریوش بزرگ را که
آتش گرفته بود بازسازی کرد و از خود کتیبه هائی باقی گذاشت. در اول پادشاهی با
شورش ناموفق برادرش «کورش» به خطر افتاد و مصر راهم که شوریده بود از دست داد.
آرامگاه او در تخت جمشید بردامن« تپهشاهی» است (دخمه جنوبی). وی به عیاشی و راحت
طلبی مشهور شده است.
اردشیر سوم
اردشیر سوم، پسر اردشیر دوم از ۳۵۸ تا ۳۳۶ ق م پادشاهی کرد واول به قتل عام افراد خاندان سلطنتی پرداخت. وی به
جنگجوئی و جاه طلبی مشهور بود. به مصر لشکر کشید و آنجا را بازگرفت ودرشوش و تخت
جمشید کارهای ساختمانی کرد و کتیبه هائی به جای گذارد و برای نزدیک کردن ایرانیان
با یونانیان کوشید. اما به وسیله خواجه حرمسرایش کشته شد وباقتل او دولت هخامنشی
درست همان موقع که مقدونی ها برای حمله به ایران آماده می شدند از مدافعی قوی
محروم مائد. آرامگاه او در دامنه « تپه شاهی» در تخت جمشید است (دخمه شمالی) .
داریوش سوم
داریوش سوم، از شاهزادگان هخامنشی بود که دو سالی پس از قتل اردشیر
سوم، بر تخت نشست. دلیر و جوانمرد بود اما تدبیر شاهان اولی هخامنشی را نداشت و
درزمان او اسکندر مقدونی با سپاهی بسیار قوی و تمرین دیده و تشنه قتل و تاراج به
ایران تاخت و داریوش را شکست داد ووی در ۳۳۰ ق م به هنگام فرار به سوی ایران شرقی در نزدیکی دامغان امروزی به دست
دو تن از امرای خود کشته شد. محل آرامگاه او معلوم نیست. با او دولت هخامنشی بر
افتاد.
در دوره هخامنشیان از چند شهر به عنوان مركز اداری و سیاسی كشور
استفاده میشد. از شهرهای بابل و شوش بیشتر در فصل زمستان و از شهر همدان در فصل
تابستان استفاده میكردند. افزون بر سه شهر یاد شده، دو شهر پاسارگاد و تختجمشید
یا پارسه از مراكز بسیار مهم اداری و حكومتی بودند كه از جنبه آیینی، مذهبی،
تشریفاتی نیز اهمیتی خاص داشتند چنان كه آرامگاه برخی از پادشاهان هخامنشی در این
دو شهر اخیر ساخته شد و آثاری از بعضی از آنها باقی است.
نام درست و اصلی مجموعه مشهور به تختجمشید و سكونتگاه واقع در نزدیك آن، «پارسه» بود. این نام از اسم قوم پارس ـ كه هخامنشیان رهبری آن را بر عهده داشتند ـ و ایالت یا استانی كه بسیاری از آنان در آن اقامت گزیده بودند، یعنی ایالت فارس یا پارس گرفته شده بود، در سنگ نبشته خشایارشا كه بر درگاه ورودی تخت موسوم به «دروازه ملل» و نیز در بعضی لوحههای عیلامی كه از محل ساختمان خزانه و باروی تختجمشید به دست آمده، به تختجمشید با عنوان «پارسه» اشاره شده است. یونانیان این شهر را «پرسپولیس » مینامیدند. این نام از طریق آنان به سایر كشورهای اروپایی راه یافت.
نام درست و اصلی مجموعه مشهور به تختجمشید و سكونتگاه واقع در نزدیك آن، «پارسه» بود. این نام از اسم قوم پارس ـ كه هخامنشیان رهبری آن را بر عهده داشتند ـ و ایالت یا استانی كه بسیاری از آنان در آن اقامت گزیده بودند، یعنی ایالت فارس یا پارس گرفته شده بود، در سنگ نبشته خشایارشا كه بر درگاه ورودی تخت موسوم به «دروازه ملل» و نیز در بعضی لوحههای عیلامی كه از محل ساختمان خزانه و باروی تختجمشید به دست آمده، به تختجمشید با عنوان «پارسه» اشاره شده است. یونانیان این شهر را «پرسپولیس » مینامیدند. این نام از طریق آنان به سایر كشورهای اروپایی راه یافت.
پس از ویرانی تختجمشید و از بین رفتن بسیاری از اسناد مدون و سنگ
نوشتهها، نام «پارسه» نیز از زبانها افتاد، چنان كه بر اساس اسناد و كتیبههای
موجود، مجموعه تختجمشید را در دوره ساسانیان «صدستون» مینامیدند. آنان نام
صدستون را نه برای تالار صدستون ـ یكی از تالارهای تختجمشید ـ بلكه برای مجموعه
تختجمشید یا پارسه به كار میبردند.
مجموعه پارسه را در دوران پس از اسلام تا دوره قاجار «چهل ستون» و «چهل منار» نیز میخواندند، زیرا اسناد مدون كافی از دوره هخامنشی در دسترسشان نبود و خطوط مورد استفاده در دوره هخامنشی را كه در برخی سنگنوشتهها دیده میشد، نمیتوانستند بخوانند. در دوران پس از اسلام افزون براینگونه نامها از نام «تختجمشید» یا «قصر جمشید» نیز برای نامیدن شهر پارسه استفاده میكردند زیرا بر اساس برخی آثار مدون و اساطیر ایرانی، شخصی به نام جمشید، یكی از پادشاهان اسطورهای ـ مذهبی دوران اساطیری ایران بود كه بر اساس برخی روایات مذهبی و اسطوره ها نزدیك به هزار سال سلطنت كرد و قدرت، شكوه و توانایی فوقالعادهای داشت. به این سبب مردم كه از تاریخ بنای «پارسه» و بنیانگذاری آن اطلاعی نداشتند، گمان میكردند كه بناهای باعظمت آن، جایگاه و بارگاه جمشید شاه اسطورهای كه وجود او را تاریخی و واقعی میدانستند بوده است و به همین دلیل آنجا را «تختجمشید» مینامیدند. گفتهاند قدیمیترین منبعی كه در آن، شهر پارسه به جمشید شاه نسبت داده شده است كتابی به نام «عجایب نامه» متعلق به اواخر قرن ششم هجری است. در این كتاب به پارسه با نام «قصر جمشید» اشاره شده است.
فرهنگ و تمدن ایران در عصر هخامنشیان
داریوش بزرگ برای اداره بهتر كشور و سهولت در امر نظارت بر قلمرو وسیع
و پهناوری كه بوجود آورده بود. ـ وسعتی كه تا آن زمان هیچ امپراطوری به آن دست
نیافته بود. – به فكر بكارگیری شیوه ای جدید از سازماندهی و وضع قوانین و مقررات و
همچنین ایجاد تسهیلات افتاد.
پیشگیری از وقوع دوباره شورش ها از طریق نظارت مستمر بر ایالات، آگاهی
از میزان محصولات و درآمدها برای تعیین مالیات ها و ایجاد مؤسساتی برای تنظیم امور
ایالات از جمله دلایل این امر بود.
نخستین اقدام لازم، ایجاد تسهیلات ارتباطی بود، بدستور داریوش برای
آگاهی و اطلاع وی از جدیدترین رخدادها در سراسر قلمرو جاده هایی ساخته شد كه شوش
را به سارد و بابل را به شوش متصل می نمود. همچنین از راه ها و جاده هایی كه در
این زمان ساخته شد. داریوش برای تسریع در امر لشگركشی استفاده می نمود. كه مهمترین
آنها به راه شاهی معروف بود. و بقول هرودوت 2400 كیلومتر درازا داشته است. ولی
برای امنیت این راه ها پادگان های نظامی مستقر نموده بود. به فاصله هر 24 كیلومتر
چاپارخانه ای ساختند كه در این چاپارخانه ها همیشه اسب های تازه نفس آماده بودند. پیك
های دولتی با رسیدن به این چاپارخانه ها اسب های خود را عوض می كردند. و با اسبی
تازه نفس با سرعت به راه خود ادامه می دادند. یا اینكه پیغام یا نامه به چاپار
دیگری داده می شد. به همین صورت اینكار ادامه می یافت. تا نامه به مقصد می رسید.
بدین گونه می توان ایرانیان را نخستین بوجود آورندگان نظام پست در دنیا دانست. در
زبان پارسی قدیم چاپارهای مزبور و حركت آنها بوسیله اسبان تازه نفس را آنگاریون می
گفتند. داریوش برای تامین امنیت و استقرار آرامش در نقاط مختلف كشور نیرویی بنام
سپاه جاویدان بوجود آورد. وجه تسمیه این نیرو آن بود كه هرگاه یكی از افراد سپاه
مذكور در اثر جنگ یا مرگ تلف می شد. جای او را یكی از افراد ورزیده جدید پر می
كرد. تعداد افراد این سپاه ده هزار نفر بود. كه از پیاده نظام و سواره نظام تشكیل
می شد. می توان این نیرو را كه به منظور برقراری نظم و ترتیب و حفظ امنیت بوجود
آمده بود با نیروی انتظامی امروزی تطبیق داد.
داریوش قلمرو هخامنشی را به ایالات مختلف تقسیم كرد. و بر هر یك از
آنها یك شهربان گمارد. یك فرمانده سپاه هم در هر ایالت وجود داشت كه در كار خود
مستقل بود. یك دبیر(رییس امور اداری) نیز به امور اداری ایالت رسیدگی می كرد. هر
یك از این سه نفر دارای ماموران و كارمندان بسیار بودند. از همه مهم تر جاسوس های
شاه بودند كه به چشم و گوش شاه معروف بودند. آنها در همه جا حضور داشتند. و اخبار
مختلف را به اطلاع وی می رساندند. برای بهبود اوضاع اقتصادی داریوش از ضرب سكه طلا
و نقره استفاده نمود. كه به «دریك» و «شكل» معروف بودند. برای سامان دادن به
اقتصاد كشور لازم بود كه هم پول واحد در كشور رواج یابد. و هم مقررات مشخصی كه
نحوه دریافت مالیات ها،اجاره زمین ها ، دست مزدها و ... را معین كند، وضع شود.
او در قانون گذاری خود از قوانین حمورابی(پادشاه بابل) كه دارای
سنجیده ترین قوانین بود بهره برد. برای مكاتبات اداری ابتدا از خط آرامی و بابلی
استفاده می كرد. اما بعد از مدتی خط میخی پارسی نیز اختراع و به آن ها افزوده شد.
با این اقدامات درآمدهای دولت افزایش یافت و اقتصاد عمومی كشور رونق گرفت. و سطح
زندگی مردم ارتقاء یافت. به طوری كه ایران در زمان هخامنشیان ثروتمندترین دولت آن
روزگار شد.
اخلاق و آداب ایرانیان
هرودوت مورخ یوانانی كه در سده پنجم قبل ازمیلاد می زیسته و با چند تن
از شاهان هخامنشی همزمان بوده است. دراین زمینه چنین می نویسد:«ایرانیان به
فرزندان خود از پنج سالگی تا بیست سالگی آداب نیكوی زرتشتی و بویژه سواری
تیراندازی و راستگویی می آموختند. آنها دروغ گویی را بدترین عیب می دانستند. و
برای آنكه ناگریز به انجام این كار زشت نشوند حتی از وام خواستن نیز خودداری می
كردند، چرا كه ممكن بود وامدار به جهتی ناگزیر به دروغگویی شود. آنان از آدب دهان
افكندن در آب و در رهگذرها و در نزد دیگران اباء داشتند. در آب روان دست و رو نمی
شستند و آنرا به ناپاكی نمی آلودند. ایرانیان كهن فرزندان خود را از دوران كودكی
به ورزش هایی مانند دویدن، تحمل سرما و گرما،بكار بردن سلاح های گوناگون، سواری و
ارابه رانی عادت می دادند و بزرگترین صفات آنان مردانگی، رشادت و دلاوری بود.
از دیگر ویژگیهای ایرانیان محترم داشتن همسایه بود، به كسانی كه در
راه نگهداری میهن و حفظ كشور خدماتی عرضه داشته بودند، پاداش های بزرگ می دادند.
از رشوه گیری ، دزدی و تصرف در مال دیگران خودداری می كردند. از پرخوارگی و شكم
پرستی پرهیز داشتند. به هنگام راه رفتن چیزی نمی خوردند. و شكار را به اعتبار جنبه
ورزشی آن دوست داشتند. دستورات زرتشت در زندگی ایرانیان آن زمان جنبه عملی پیدا
كرده بود و همین مساله مهم سبب برجسته تر شدن ویژگی های اخلاقی آنان نسبت به اقوام
دیگر می شد.
هنر، صنعت، معماری
آثار هنری این دوره به معماری، فلزكاری ، سفال سازی، پارچه بافی و
غیره تقسیم می شود. مهمترین آثار این عهد در معماری كاخ های شهریاران هخامشنی و
مقبره های آنان است. كوروش پس از تاسیس سلسه هخامنشی در پاسارگاد برای خود كاخی
ساخت كه اطراف آنرا با باغ های زیبا تزیین نمود.
داریوش نیز برای نشان دادن هیبت، عظمت و قدرتش دستور ساخت تخت جمشید
را داد و هم چنین كاخ های وی در شوش. كار ساخت بنا در تخت جمشید بعد از داریوش نیز
ادامه یافت و تا 150 سال بعد از او هم در این مكان بناهای دیگری ساخته شد.
درون ساختمان ها با تزیینات بسیار و مجسمه های شاهان هخامنشی آراسته
شد. كه برای این منظور مجسمه ها و نقش برجسته های مورد نظر شاهان هخامنشی تهیه
گردید. همانطور كه ذكر گردید مهم ترین ویژگی تخت جمشید برگزیده بودن هنرها و صنایع
ملل گوناگونی است كه همگی در ساخت این بنای زیبای باستانی نقش داشته اند. و در
واقع تخت جمشید را می توان محل تلاقی و تركیب تمدنهای بارز دنیای آن روزگار دانست.
نقش برجسته ها و نیز آثاری مانند. فرش مشهور پازیریكی نشانگر وجود سنگتراشان و
بافندگان هنرمند و خوش ذوق این عصر است.
هخامنشیان (۳۳۰ - ۵۵۰ پیش از زادروز) نام دودمانی پادشاهی در ایران پیش از اسلام است.
پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» میرساندند که
سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندانهای پارسیان بودهاست. هخامنشیان نخست پادشاهان
بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین
پادشاه ماد فرو ساخت و سپس گرفتن لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به
شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
به پادشاهی رسیدن پارسیها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ
تاریخ باستان است. اینان دولتی ساختند که دنیای باستان را به استثنای دو سوم یونان
زیر فرمان خود در آورد. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان میدانند.
پذیرش و بردباری دینی از ویژگیهای امپراتوری هخامنشی به شمار میرفت
کشور و سرزمین
پارسها مردمانی از ایل آریایی بودند که نمایان نیست از چه زمانی به
فلات ایران آمدهاند. آنان از ایل آریایی پارس یا پارسواش بودند که در سنگنوشتههای
آشوری از سده نهم پیش از زادروز مسیح، نام آنان دیده میشود. پارسها همزمان با
مادها به بخشهای باختری ایران سرازیر شدند و پیرامون دریاچه ارومیه و کرمانشاهان
جای گرفتند. با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندان پارس به خوزستان و بخشهای مرکزی
فلات ایران گسترش یافت.
برای نخستین بار در سالنامههای آشوری سلمانسر سوم در سال ۸۳۴ پ.م، نام خاندان «پارسوا» در جنوب و جنوب باختری دریاچه ارومیه برده
شدهاست. برخی از پژوهشگران مانند راولینسن بر این ایده هستند که مردم پارسواش
همان پارسیها بودهاند. تصور میشود خاندانهای پارسی پیش از این که از میان درههای
کوههای زاگرس به سوی جنوب و جنوب خاوری ایران بروند، در این سرزمین، ایست کوتاهی
نمودند و در حدود ۷۰۰ سال پیش از زادروز در بخش پارسوماش، روی دامنههای کوههای بختیاری
در جنوب خاوری شوش در سرزمینی که بخشی از کشور ایلام بود، جای گرفتند. از سنگنوشتههای
آشوری چنین بر میآید که در زمان شلمنسر (۷۱۳-۷۲۱ پ. م) تا زمان پادشاهی آسارهادون (۶۶۳ پ. م)، پادشاهان یا فرمانروایان پارسوا، پیرو آشور بودهاند. پس از
آن در زمان فرورتیش (۶۳۲-۶۵۵ پ. م) پادشاهی ماد به پارس چیرگی یافت و این دولت را پیرو دولت ماد
نمود.
مردم و خاندانها
هرودوت میگوید: پارسها به شش خاندان شهری و دهنشین و چهار خاندان
چادرنشین بخش شدهاند. شش خاندان نخست عبارتاند از: پاسارگادیان، رفیان، ماسپیان،
پانتالیان، دژوسیان و گرمانیان. چهار خاندان دومی عبارتاند از: داییها، مردها،
دروپیکها و ساگارتیها. از خاندانهای نامبرده، سه خاندان نخست بر خاندانهای
دیگر، برتری داشتهاند و دیگران پیرو آنها بودهاند.
بر اساس بنمایههای یونانی در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی،
ساگرتی) (همان استان کرمانشاه کنونی) مادیهای ساگارتی میزیستهاند که گونهٔ
بابلی - یونانی شده نام خود یعنی زاگرس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان باختر
فلات ایران دادهاند. نام همین خاندان است که در پیوند خاندانهای پارس نیز باشنده
(موجود) است و خط پیوند خونی خاندانهای ماد و پارس از سرچشمهٔ همین خاندان
ساگارتیها (زاکروتی، ساگرتی) است. خاندان پارس پیش از حرکت به سوی جنوب، دورانی دراز
را در سرزمینهای ماد میزیستند و بعدها با ناتوانی دولت ایلام، نفوذ خاندانهای
پارس به خوزستان و بخشهای مرکزی فلات ایران گسترش یافت و رو به جنوب رفتهاند.
بر اساس نوشتههای هرودوت، هخامنشیان از خاندان پاسارگادیان بودهاند
که در پارس جای داشتهاند و سر دودمان آنها هخامنش بودهاست. پس از نابودی دولت
ایلامیان به دست آشور بنی پال، چون سرزمین ایلام ناتوان شده بود، پارسیها از
دشمنیهای آشوریها و مادیها استفاده کرده و انزان یا انشان را گرفتند.
این رخداد تاریخی در زمان چیشپش دوم روی دادهاست. با توجه به بیانیه
کوروش بزرگ در بابل، میبینیم او نسب خود را به چیشپش دوم میرساند و او را شاه
انزان میخواند.
پس از مرگ چیشپش، کشورش میان دو پسرش «آریارومنه»، پادشاه پارس و
کوروش که بعدها عنوان پادشاه پارسوماش، به او داده شد، بخش گردید. چون در آن زمان
کشور ماد در اوج پیشرفت بود و هووخشتره در آن فرمانروایی میکرد، دو کشور کوچک
تازه، ناچار زیر فرمان پیروز نینوا بودند. کمبوجیه فرزند کوروش یکم، دو کشور نامبرده
را زیر فرمانروایی یگانهای در آورد و پایتخت خود را از انزان به پاسارگاد منتقل
کرد.کوروش بزرگ ترین پادشاه هخامنشی است.
شاهنشاهان هخامنشی
مهمترین سنگنوشته هخامنشی از دید تاریخی و نیز بلندترین آنها، سنگنبشته
بیستون بر دیواره کوه بیستون است. سنگنوشته بیستون بسیاری از رویدادها و کارهای
داریوش یکم را در نخستین سالهای فرمانرواییاش که سختترین سالهای پادشاهی وی
نیز بود، به گونهای دقیق بازگو میکند. این سنگنوشته عناصر تاریخی کافی برای
بازسازی تاریخ هخامنشیان را داراست.
به درستی که با باشندگی (وجود) فراوانی بنمایههای میانرودانی،
مصری، یونانی و لاتین نمیتوان با تکیه بر آنها تبارشناسی درستی از خاندان هخامنشی،
از هخامنش تا داریوش را به دست آورد. برای همین نوشتار سنگنوشته بیستون زمان
مناسبی را در اختیار تاریخنگار میگذارد که در آن شاه شاهان، نوشته بلند خود را
با تایید دوبارهٔ خویشاوندیش با خاندان شاهنشاهی پارسیان آغاز میکند و به آرامی
پیشینیان خود را نام میبرد: ویشتاسپ، آرشام، آریارمنه، چیشپش و هخامنش. این
تبارشناسی به شوندهای (دلایل) گوناگون زمانهای درازی نادرست دانسته شده بود. زیرا
در این سیاهه (فهرست) نام دو نفر از شاهان هخامنشی که پیش از داریوش فرمانروایی میکردند،
یعنی کوروش بزرگ و کمبوجیه یکم به چشم نمیخورد.
همین جریان موجب شدهاست که مفسران سنگنوشته نسبت به نوشتارهای سنگنوشته
داریوش با شک و دو دلی نگاه کنند و او را غاصب پادشاهی هخامنشیان بدانند که با
نوشتن این سنگنوشته تلاش داشتهاست برای مشروعیت بخشیدن به پادشاهی خود از نگاه
آیندگان، تبارنامهی خود را دستکاری کند.
بر اساس نوشتههای هرودوت، گلنوشتهٔ نبونید، پادشاه بابل، بیانیهٔ
کورش بزرگ (استوانه کورش)، کتیبه بیستون داریوش یکم، و سنگنوشتههای اردشیر دوم و
اردشیر سوم هخامنشی، ترتیب شاهان این دودمان تا داریوش یکم، چنین بودهاست: (لازم
به گفتن است درستی این جدول از هخامنش تا کوروش بزرگ جای تردید است)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر